یکـــــــ گُل را تصـــــور کن !

…

گُلــی کـه با تمـــام ِ وجــــود می خواهــی اش …

دلت ضـعـف می رود بـرای شَهـدَش کـه کـامَت را شیـریـن کنـد …
عطـــرش کـه مستـت کنـد…

و زیبــــایی اش که صفــابخـش حیـــاتـت باشـد …

ولـی …
از تـرس اینـکه مبــادا پـژمـرده اش کنی !
با حســـــرت از دور فـقـط تمــــاشـــایش می کنی …

چـون اگـر حتـی یکــــــ گلبــــرگ از گلبــــرگهایش کـــم شود !
هـرگـز خــودت را نخـواهـی بخشـیـد …. !

از ســـوی ِ دیگــــر …
فکـر دست های غـریبـــــه کـه هـر آن ممکن است گلت را بچینند دیـوانـه ات می کند !

جـز خـودت و خُـــدا کسـی نمی داند که جـــانت به جـــان ِ آن گُل بستــه است …
و تـو داری با ایـن تــرس روزهـا را به سختـی شَب می کنی …

و آرزو داری ای کـــاش می شد تابلـــویی بود کنـار گُلت که رویش نوشتـه بود :
این گُل صــآحب دارد . . . !

شادی تودیگه چررررررررررررررررا 

هوا باراني ست ولي شيشه؟ چرا

بخارنمي گيري؟؟؟نترس رفت...ديگر اسمش را رويت نمي نويسم.!

کنم هر شب دعایی
کز دلم بیرون رود مهرت.
ولی آهسته میگویم:

الهی!
بی اثر باشد دعایم

 غریب است دوست داشتن.

 و عجیب تر از آن است دوست داشته شدن...

 وقتی می‌دانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد ...

 و نفس‌ها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده؛

 به بازیش می‌گیریم هر چه او عاشق‌تر، ما سرخوش‌تر، هر چه او دل نازک‌تر، ما بی رحم ‌تر.

 تقصیر از ما نیست؛

 تمامیِ قصه هایِ عاشقانه، اینگونه به گوشمان خوانده شده‌اند

چنان دل بسته ام کردی که با چشم خودم دیدم
خودم میرفتم اما سایه ام با من نمی آمد

تو را مثل قانون . . .
کسی رعایت نمی کند ؛
چرا غمگینی دلم ؟
تو را برای شکستن سرشته اند . . .

   اگه روزي شاد بودي،

  بلند نخند كه غم بيدار نشه 

 و اگه يه روز غمگين بودي،

  آرام گريه كن تا شادي نااميد نشه

اگر میدانستی که چقدر دوستت دارم

  هیچ گاه برای امدنت باران

 را بهانه نمی کردی

  رنگین کمان من  !!!

لبخندت را
نگاهت را
تن ات را
اصلاً تمام تلخی هایت را
همین امشب می خرم
فقط بگو چند؟!
دیووانه
می خواهم برایت جان بیاورم ..

آنگاه که در آغوش تو بود

فرشته ای میخواندی .!!

حال که در آغوش دیگریست ...

            "فاحشه"

هروقت مرا باور کردی

در آغوشم بگیر 

عذر خواهی از خدا با من

تو تا آخر عمرت درگیر من خواهی بود

وتظاهر میکنی نیستی

مقایسه من واویی که انتخابش کردی !!

تو را از پای در خواهد آورد..

من میدانم به کجای قلبت شلیک کرده ام!

هر رهگذری محرم اسرار نگردد ، صحرای نمک زار ، چمن زار نگردد

هرجا که رسیدی مکش طرح رفاقت ، هر کس که به تو یار وفادار نگردد. .

در تنهاترین لحظه های تنهائیم چشمانم را که اقیانوسی است از عشق و وفا به تو میبخشم ، تا هیچگاه به پاکی احساسم شک نکنی .

تا کی جفا کشم ز تو ای بی وفا برو
بگذاشتم به مدعیان مدعا برو
دشمن نکرد آنچه تو کردی به دوستی
بیگانه هم نکرد
برو ای آشنا برو

با غم امشب زیر لب هردم صدایت میکنم

اشک میریزم دو چشمم را فدایت میکنم

در نگاه خسته ات دنبال حرف تازه ام

هرچه میخواهی بگو من هم دعایت میکنم.....

پروردگارا.....
به من بیاموز در این فرصت حیاتم آهی نکشم
برای کسانی که دلم را شکستند!!!!


تنهایی ام را کســی شریک نیست
مطمــــئن باش
دستِ احتــــیاج به سمت ِتــــو که هیـــچ
به سمت ِ خودم هم دراز نخواهم کرد...
شایـــد کــه تنهایی هایم
از تنهایی دق کنــــد..!!

اين روزها زيادي ساکت شده ام ،                                         نمي دانم چرا حرفهايم، به جاي گلو
از چشمهايم بيرون مي آيند...!                                       

 غمگينــم...
مثه عکسـي در اعلاميــــه ي ترحيـــــم !
کـــه "لـــبخنــدش" ..
ديگــران را "مـي گــريـانـد" ...!

با اينکه مي دانم دوست داشتن گناه است دوستت دارم با اينکه مي دانم پرستش کار کافر است مي پرستمت با اينکه مي دانم آخر عشق رسوايي است عاشقت مي شوم پس گناهکارم ، کافرم ، رسوايم ولي همچنان دوستت دارم

نگاه ساکت باران به روی صورتم دزدانه می لغزد ولی یاران نمی دانند

که من دنیایی از دردم به ظاهر گر چه می خندم

 ولی اندر سکوتی تلخ می گریم

انقدر غرق در دوست داشتنت شده ام که دیگر

 نمیدانم چه بنویسم و از چه بگویم.

به قدری دلتنگت میشوم که هیچ چیز و

هیچ کس جز وجود خودت دلتنگیم را رفع

نمیکند.

نمی دانم سکوت کنم یا فریاد بزنم